متن کوتاه زمستانی برای استوری و اینستاگرام

متن های زیبای زمستانی کوتاه، بلند ، عاشقانه و احساسی را در این مطلبل می توانید بخوانید.

متن کوتاه زمستانی برای استوری و اینستاگرام
صفحه اقتصاد -

هوای سرد، شب‌هایی که در کنار آتش سپری می‌شوند و روزهای برفی تنها مواردی هستند که باید منتظر آن‌ها با نزدیک شدن سریع زمستان باشیم. اگر شما فردی هستید که نمی‌توانید از فصل دنج سیر شوید، می‌ توانید از شعرها و متن های الهام‌بخش و زیبای زمستانی ما که در این مطلب گردآوری شده است استفاده نمایید. با ما همراه باشید.

متن ادبی درباره زمستان

زمستان ته تغاری فصل های ساله ، این فرزند زمین با سپیدپوش کردن خود دل همگان می برد ، شاعران خطه سرزمین مان نیز زیبا در وصفش سرودند ، اشعار عاشقانه فصل زمستان را همراه ما بخوانید و لذت ببرید.

###

آرزو کن با من

که اگر خــواست زمســـتان برود

گرمیِ دستِ تو اما باشد “مــا” ی ما “مـــن” نشود

سایه ات از سرِ تنهاییِ من کم نشود

 

دلنوشته های زمستانی

 

خیره مانده است به برف

در آخرین زمستان

به یاد اولین جوانه اش

درخت پیر

در آغوش تبر

 

###

استوری زمستان

تا آسمون لرزید فهمیدم

روزایِ بعد از تو زمستونه

باید نمی‌رفتی ولی حالا

ردِّ تو زیرِ برف پنهونه

###

 

برف می بارد

آدم برفی ها هیاهو می کنند

شاعران شعر می نویسند!

و در خیابان سرد

همدرد یکدیگر شده اند

گنجشک ها و کودکان کار

عباس پورعلمداری

 

###

 

برگ میرقصد و باد از غوغا

سر بی تابی باران دارد

باغ من خستگی طولانی

از تماشای زمستان دارد

شعر از “عبدالجبار کاکایی

###

متن عاشقانه زمستانه

متن درباره طبیعت زمستان

دلم یک زمستان سخت می خواهد

یک برف، یک کولاک بـه وسعت تاریخ

کـه ببارد

کـه ببارد

کـه ببارد

و تمام راهها بسته شود

و تـو چاره ای جز ماندن نداشته باشی

 

###

 

چه سرد است این زمستان بی رحم

ای خورشیده من

در من طلوع کن

جسم خسته ی مرا که یخ زده است

از گرمای وجودت آب کن

بیا که این زمستان بی تو

مرا در آغوش مرگ می کشد

###

متن زمستان عاشقانه

دنبال من می گردی و حاصل ندارد

موجی که عاشق می شود ساحل ندارد

باید ببندم کوله بار رفتنم را

مرغ مهاجر هیچ جا منزل ندارد

من عاشقی کردم تو اما سرد گفتی

از برف اگر آدم بسازی دل ندارد

 

###

متن عاشقانه زمستانه1

و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد

و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد

چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟

چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟

 

###

 

دلم تنگ می‌ شود گاهی

برای یک دوستت دارم ساده

دو فنجان قهوه ی داغ

سه روز تعطیلی در زمستان

چهار خنده‌ ی بلند

و پنج انگشت دوست داشتنی

 

###

 

رفاقت مثل آدم برفی میمونه، درست کردنش راحته اما نگه داشتنش سخته

 

###

 

آدم برفی هم که باشی دلت میخواهد کسی در آغوشت بگیرد

دلت میخواهد یک نفر کنارت باشد تا گرمت کند ، تا آرامت کند

مهم نیست آب شدن ، نیست شدن

مهم آن آرامش است حتی برای چند لحظه

 

###

متن عاشقانه زمستانه2

چه حسی بود در قلبم شبیه کوچه برفی

به راه کوچه ی برفی تو را از خود جدا کردم

نفهمیدم که می میرم نباشی مثل پروانه

تو را من در ته این کوچه ی برفی رها کردم

###

 

متن زمستانی برای اینستاگرام

 

فصل که رخت عوض می کند دوباره عاشقت می شوم

گیرم زمسـتان باشد و من آهسته روی پیاده روی یخزده راه بروم

عشق تو همین شال پشمی است که نفسم را گرم می کند

 

###

 

زمستان را دوست دارم.

اما نه بخاطر هوایش ونه بخاطر یک‌رنگی‌اش

فقط بخاطر تو، تویی که متولد زمستانی

تولدت مبارک

 

###

 

هنوز هم برام هیچی جالب تر از این نیست که

صبح پاشم ببینم کلی برف اومده و هیچکی هم از روش نرفته

زمستانتان سفید و سلامت

 

###

متن عاشقانه زمستانه3

دیدی که چه بی رنگ و ریا بود زمستان ؟

مظلوم ترین فصل خدا بود زمستان

دیدیم فقط سردی او را و ندیدیم

از هر چه دو رنگی است رها بود زمستان

بود هرچه فقط بود سپیدی و سپیدی

 

###

 

شعر درباره زمستان

 

اسمی که به او بود سزا بود زمستان

گرمای هر آغوش تب عشق دم گرم

یکبار نگفتند چرا بود زمستان

بی معرفتی بود که هر بار ز ما دید

با این همه باز اهل وفا بود زمستان

غرق گل و بلبل شد اگر فصل بهاران

بوی گل یخ هم به هوا بود زمستان

با برف بپوشاند تن لخت درختان

لبریز و پر از شرم و حیا بود زمستان

در فصل خودش ، شهر خودش ، بود غریبه

مظلوم ترین فصل خدا بود زمستان

###

 

اشعار عاشقانه فصل زمستان

زمستان

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت

سرها در گریبان است

کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را

نگه جز پیش پا را دید، نتواند

که ره تاریک و لغزان است

وگر دست محبت سوی کس یازی

به اکراه آورد دست از بغل بیرون

که سرما سخت سوزان است

نفس، کز گرمگاه سینه می آید برون، ابری شود تاریک

چو دیوار ایستد در پیش چشمانت

نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم؟

ز چشم دوستان دور یا نزدیک

مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین

هوا بس ناجوانمردانه سرد است … آی …

دمت گرم و سرت خوش باد

سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای

منم من، میهمان هر شبت، لولی وش مغموم

منم من، سنگ تیپا خورده ی رنجور

منم، دشنام پست آفرینش، نغمه ی ناجور

نه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم

بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم

 

###

متن عاشقانه زمستانه4

متن زمستانه

 

حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد

تگرگی نیست، مرگی نیست

صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است

من امشب آمدستم وام بگزارم

حسابت را کنار جام بگذارم

چه می گویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد!

فریبت می دهد، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست

حریفا! گوش سرما برده است این، یادگار سیلی سرد زمستان است

و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده

به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندوه، پنهان است

حریفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان است

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت

هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان

نفسها ابر، دلها خسته و غمگین

درختان اسکلتهای بلور آجین

زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه

غبار آلوده مهر و ماه

زمستان است

 

###

 

حتی ممکن اسـت این شالگردن

اصلا خوب از آب در نیاید و تـو را گرم نکند

اما هر رجی کـه ناشیانه می بافم

قلبِ مرا گرم میکند

و زندگی مان را

مـن این صحنه را از بچگی دوست داشته ام

زنی کـه در پاییز

برای مردی در زمستان

شال گردن می بافد

 

###

استوری زمستان

متن برفی قشنگ

 

زمین عروس شد و آسمان به حرف آمد

چه شادباشی ازین خوب تر که برف آمد

 

###

 

دارد برف می آید

در گوش دانه های برف نام تو را زمزمه خواهم کرد تا برف از شوق حضورت بهار را لمس کند

###

 

من امشب آمدستم وام بگذارم

حسابت را کنار جام بگذارم

چه میگویی که بیگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟

فریبت می دهد ، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست

حریفا ! گوش سرما برده است این ، یادگار سیلی سرد زمستان است

###

 

متن کوتاه زمستان

 

یادمان باشد با آمدن زمسـتان

اجاق خاطـرہ ها را روشن بگذاریم

تا دچـار سـردی فاصله ها نشـویم

 

###

 

زمستان نیست دلتنگی توست که می لرزاند چهارستون دلم را

 

###

 

زمستان پوستین افزود بر تن کدخدایان را

ولیکن پوست خواهد کند ما یک لا قبایان را

ره ماتم سرای ما ندانم از که می پرسد

زمستانی که نشناسد در دولت سرایان را

شعر از “شهریار“

###

زمستان

متن زمستان

 

دوست داشتن های تـو

شبیه خورشید اسـت

گرم می‌کند وقتی کـه زمستان دستانم را کرخ کرده

عشق می بخشد

وقتی کـه در لحظه هایم دلتنگ میشوم

جان میدهد تنم را

آنهم لحظه ای کـه فقط نیستی و مـن هنوز در رویا ب سر می‌برم

اندیشه ی مـن بـه تـو گرم اسـت

تـو خورشید باش و مـن

تنهاترین عاشقی کـه هنوز نمی‌داند چگونه طلوع کند

 

###

 

عمر برف است و آفتاب تموز

اندکی ماند و خواجه غره هنوز

 

###

 

چه حسی بود در قلبم شبیه کوچه برفی

به راه کوچه ی برفی تو را از خود جدا کردم

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه

آخرین اخبار