خلاصه داستان سریال قهوه پدری قسمت دوم + لینک دانلود

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه ای از قسمت دوم سریال قهوه پدری را برایتان آورده ایم که خواهید خواند.

خلاصه داستان سریال قهوه پدری قسمت دوم + لینک دانلود
صفحه اقتصاد -

سریال قهوه پدری در ژانر کمدی در سال ۱۴۰۳ از شبکه خانگی و پلتفرم فیلم نت آماده پخش شده است، این سریال با بازی مهران مدیری، ژاله صامتی، سام درخشانی، جواد رضویان، حامد آهنگی، ملیسا ذاکری  و … است. خلاصه داستان قسمت دوم سریال قهوه پدری را در ادامه این مطلب می خوانیم.

خلاصه سریال قهوه پدری قسمت دوم

خانواده جهان به محل مورد نظر می رسند برای ملاقات با اون( به دلیل نفرتی که سیمین ازش داره بهش میگن اون)، اون ازشون عذرخواهی میکنه که داخل دعوتشون نمی کنه و توی باغ نشستن، از اینکه اونها دفعه اول اومدن و دست خالی هستند و اینکه حتی یه جعبه شیرینی هم نخریدن میگه و البته از اخلاق های خوبش مثل گذشت، اینکه اصلا کینه ای نیست و یادش نمیاد که چرا ازشون دلگیر بوده و باهاشون قطع رابطه کرده، اینجا سیمین با حالت عصبانی میگه این تو نبودی که با ما قطع رابطه کردی، بعد از روز عروسیش تعریف میکنه که ایشون روز عروسی ماشینی که بهش دادن ببره گل بزنه رو برده شمال، اونوقت منه عروس رو با ماشین خطی با لباس عروس بردن خونه اون راننده هم بین راه دائم مسافر میزد. با این تعریفا بچه ها خنده اشون میگیره که سیمین بیشتر عصبانی میشه. بچه ها بهش میگن حالا گذشته اشکال نداره، اما سیمین میگه تازه حلقه ها رو هم با خودش میبره شمال چون تو داشبورد بود. اون میگه خب بیفکری کردید کی آخه حلقه ها رو میذاره کنار بلیط های ماه عسل، سپیده میگه ماه عسلی که میگید آرزوش به دلتون موند رو هم عمو خراب کرده بود؟ 

اون میگه یه ماشین به من دادن فقط عاقد توش نبود طلبکار هم هستید؟ جهان میگه بگذریم قدیما هوش اقتصادی خوبی داشتید، اوضاع ما بهم ریخته و کتابفروشی درآمد نداره و حقوق سیمین هم میره پای قسط، اومدیم پیش تو تا مشورت کنیم.

اون از خودش و پیشنهادهاش تعریف می کنه و میگه یه موردی دارم که گذاشتم برای نزدیکا که دیگه کی از تو نزدیکتر. پیشنهادم خرید قهوه است، چهار کانتینر الان تو گمرکه.

سیمین میگه ما میگیم پول نداریم این پیشنهاد خرید قهوه میده. اون میگه بهم خبر دادن تا دو هفته دیگه قیمت قهوه ۳۲ برابر میشه. جهان از سودش می پرسه و اون جواب میده بین ۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ درصد سوده. سیمین به بچه ها میگه ازش بپرسن که این لطف رو چرا میخواد در حق اونا بکنه‌ ، اون جواب میده یک: رفاقت در راس هرم منه، دو : دو رو یادم رفت نمیدونم. سپیده از اطمینانش به این موضوع می پرسه که او جواب میده: طبیعت دو تا چیز بمن یاد داده یا یه چیزی رو نگو یا با اطمینان بگو.

جهان میپرسه برای این سرمایه گذاری چقدر پول لازمه؟ اون با انگشت ۴ نشون میده که سینین عصبانی میشه میگه ما ۴۰۰ میلیونمون کجا بود که اون میگه ۴ میلیارد تومن! اما بهترین سرمایه‌گذاری زندگیتون میشه، روز ۲۸ تیرماه ۱۴۰۲ میشه نقطه عطف زندگیتون ، اینجا سعید می خنده و میگه امروز ۱ مرداد ۱۴۰۳ هست، اون میگه حالا هرچی بعد رو به جهان میگه تو میشی پدر قهوه ایران. جهان با نشون دادن لایک موافقت خودش رو اعلام می کنه.

موقع برگشت رو پیشنهاد اون فکر می کنند اما سیمین مخالفه و میگه با یه حرف نمیشه تمام زندگیمون رو بذاریم، اما بچه ها و جهان میگن وقتی میشه دو هفته ای سرمایمون رو هزار برابر کنیم چه ایرادی داره؟

سریال قهوه پدری

اما سیمین همچنان مخالفه. موقع برگشت می بینن ناهید جلوی دره، ناهید خانم همه اطلاعاتی که از اینها داره رو به صاحب کتابفروشی جلوی در میده. صابری به جهان میگه من ملک رو اجاره دادم باید تخلیه میکردم با شما تماس گرفتم در دسترس نبودید این کتاب‌ها رو تحویل بگیرید ممنون میشم. ناهید خانم هم نامه بانک رو که جلوی در تحویل گرفته بود رو به سیمین میده میگه یه سرباز آورده بود و گفت اعتراضاتتون رو قبول نکردن و دنبال مستندات جدید هستند که ارائه بدید. 

بچه ها کتاب‌ها رو میارن داخل و سیمین میگه فرض کنید من پیشنهاد رو قبول کردم پول از کجا بیاریم؟ جهان میگه اگه تو رضایت بدی میتونیم رو داشته هامون تمرکز کنیم ، ۲ میلیارد تو بانک داریم، ۵۰۰ میلیون ماشین رو بفروشیم و بقیه اش رو هم مجبوریم از دیگران قرض بگیریم. سیمین با قرض گرفتن هم مخالف بود اما آخرش محبور میشه موافقت کنه. 

باجناق مخچالچی به اسم آرشام راد میاد بانک و برای افتتاح فروشگاه های جدیدش به نام پاییز ۱ و ۲ که به اسم همسرشه دعوتشون کنه. همسر میخچالچی بهش میگه خیلی زور داره میاد به ما پز میده او میگه بیا ما بچه دار بشیم پوزش زده میشه، اما همسرش میگه تو آخرین نفر از نسل خودتون هستید.

سیمین از رئیس بانک یه وام صد میلیونی تقاضا میکنه اما رئیس میگه زمانی میتونم وام مجدد بدم که ۶ ماه از قسط وام قبلی بگذره.

سپیده از دوستای دانشگاهش پول می خواد برای مدت سه هفته، دو تا از دوستاش قبول میکنن چند میلیونی پول بدند.

مجید هم میره پیش پدر ملیسا و بهش پیشنهاد سرمایه گذاری میده اما پدر ملیسا قبول نمیکنه و مجید مجبور میشه بگه اگه بهمون کمک کنی ما هم زودتر میریم سر خونه خودمون. ایرج مجبور میشه ۲۰۰ میلیون پول رو بده و شرط میذاره که ملیسا تا ۳ هفته دیگه از اون خونه بره.

همکارهای بانک، خانم بیات و آقای قاسمی پیشنهاد میدن وام ازدواجشون رو بدن به سیمین تا کارش راه بیفته. سیمین به نگهبان جلوی بانک که هر روز برای بردن آب‌جوش میاد پیشنهاد هدیه میده تا بیاد منزلشون چایساز رو بده بهش، اما او میگه من میام ولی میخرمش.

 بهار به میخچالچی میگه اگه می خوای بچه دار بشیم باید بری کاراته یاد بگیری چون آرشام به خواهرش گفته بخاطر اینکه الگوی خوبی برای بچه اش باشه میره کاراته یاد بگیره.

جهان کتاب‌های داخل کتابفروشی رو مجبور میشه بفروشه اما خریدار کیلویی می خواد بخره که جهان بهش بر می خوره و ولی محبور به اینکار میشه.

وسایل خونه رو هم همگی آگهی می کنند تا بفروشن، مشتری ها میان و میرن تا نگهبان محله بانک میرسه برای خرید چایساز، ناهید خانم بهش پیشنهاد سرمایه گذاری میده بدون اینکه اجازه بگیره، بهمون دلیل همه همکارهای بانک هم از قضیه باخبر میشن. 

کلی پول جمع می کنند و ۲۳۰ میلیون کم میارند، ناهید خانم پیشنهاد میده از همسایه ها بگیرن خودش هم اقدام می کنه برای این کار.

جهان میره پیش اون تا بهش بگه پول جور شده، اون هم خوشحال میشه که جهان باز هم برگشته پیشش. اون بارنامه گمرک رو به جهان میده و میگه پول رو واریز کردی بهم خبر بده. 

جهان و خانواده اش داخل خونه ای که کلی از وسایلش بفروش رفته، منتظر تماس اون میشن . اون تماس میگیره میگه یه خبر خوب دارم یه خبر بود، جهان میگه اول خبر خوب رو بده. اون میگه بالاخره یه جنس تو این مملکت ارزون شد، خبر بد هم اینه که اون جنسی که ارزون شده قهوه است، نه تنها وارداتش ممنوع نشد از قبلش هم آزادتر شد. با شنیدن این خبر جهان بیهوش میشه و میفته...

دانلود قسمت دوم سریال قهوه پدری 

https://filmnet.ir/contents/scJ۱۶XQ/Father's-Coffee-S۰۱-E۰۲

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه