خلاصه داستان سریال غربت قسمت ۱۱ + لینک دانلود سریال غربت قسمت ۱۱
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۱۱ سریال غربت را مشاهده میکنید. همراه ما باشید.
یازدهمین قسمت سریال غربت به کارگردانی امیر پورکیان در روز ۲ آذر ماه ساعت ۸ صبح منتشر شد، سریال غربت در ژانر درام، جنایی در سال ۱۴۰۳ از شبکه خانگی و پلتفرم نماوا منتشر شده است، این سریال با بازی آناهیتا درگاهی، مهدی حسینی نیا، بهاره کیان افشار، حسین مهری، ترلان پروانه، سوسن پرور، فرید قبادی، لادن ژاوه وند، لطف الله سیفی، حامد رسولی و ستایش رجایی نیا می باشد. در این مطلب خلاصه داستان قسمت یازدهم را خواهیم خواند.
خلاصه داستان سریال غربت قسمت یازدهم
ادی و شاهرخ کنار ریل راهن مشغول حرف زدن میشن، ادی زخماش بهتر شده و از اندازه دوست داشتنش از شاهرخ می پرسه و شاهرخ میگه من فقط تو رو دوست دارم، اما تو فری رو هم دوست داری. ادی میگه اونکه داداش صیغه ایمه اونو دوست دارم اما تو رو می خوام، شاهرخ میگه اگه قرار باشه جون یکی رو نجات بدی کیو انتخاب می کنی؟ ادی حرفی نمیزنه و شاهرخ بهش بر می خوره و میگه داری فکر می کنی؟ تو دو روزه ۲۰ لیتر عرق خوردی تا درد تیزیهایی که بخاطر فری تو تنته رو نفهمی بخاطر منم از این کارها می کنی؟ نه بوالله نمیکنی. ادی عصبانی میشه میگه آره می کنم، غربتی عشقشو جار نمیزنه من عاشقم. تو چرا خودتو با فری میذاری تو یه کاسه؟ شاهرخ میگه چون حقمه، من بخاطر تو به تمام زنهای غربت پشت کردم.
ادی میگه تو بخاطر این زنهای غربت که همه بهفکر خودشونن مخصوصا محبوبه، میگی؟ اما فری میخواد مال کمیته رو بذاره وسط سهم ما رو هم بده بریم ارمنستان واسه خودمون آقایی کنیم وگرنه من اونجا باید بادیگارد یه کافه بشم کسی به یکی نپره و تو هم تیغ برداری و بیفتی دوره دنبال جیب مردم.
ادی بعد از زدن این حرفها ناراحت میشه و به شاهرخ میگه جمع کنه برگردن غربت که شاهرخ گریه اش میگیره و ادی بهش میگه گریه نکن من بهت میگم تورو قد فری دوستت دارم، ما دیگه داریم میریم ارمنستان. اینا همش چشمه های محبوبه است ، چشم نداره ببینه من اگه تو رو نمیخواستم نمیومدم تو این سگدونی پیش فری، تو هم بخند که شب می خواهیم بریم مال ها رو تقسیم کنیم، بوی پول میاد.
محبوبه جلوی خونه فری نشسته بود که فری با ماشین میرسه، به فری میگه با من قهری؟ تو از بچگی همینطور بودی تله میذاشتیم صبح تا شب تا یه گنجشک بگیریم بعد تو میومدی برش میداشتی میگفتی مال خودمه هیچکس هم زورش بهت نمیرسید. فری میگه من مشکلم دور زدنه، اگه میگفتید و من میگفتم مال منه اونوقت دورم میزدید. محبوبه میگه یعنی ما میومدیم این همه بدبختی می کشیدیم مال رو پیدا می کردیم بعد تو هم می گفتی خواهش میکنم استدعا دارم، راه باز جاده دراز بفرمایید برید، آره ما رفتیم ترکیه هوا برمون داشت دیدیم اصلا زندگی نکردیم منم عین خودت عاشق اینجام اما دیگه نمیخوامش معلوم نیست چند نفر با جنسایی که من بهشون دادم رفتن سینه قبرستون خوابیدن تو باعث شدی من بیفتم تو این داستان، شب من میام اینجا صنم مالو میبره منم شتر دیدی ندیدی، فری هم تهدیدش میکنه میگه تو اگه دهن باز کنی اول خودتو میگیرن. فری میخواد بره اما محبوبه بهش میگه آخه خبرهایی که من از تو دارم خریدارش کلان ملان نیستا، ادی مورفیه. تو میخوای جوجه بازی بکنی بکن اما بالاخره باید هسته اش رو تف کنی یا نه. فری بهش میگه برو بهش بگو ببین حرف کدوممون رو باور میکنه. محبوبه میگه اگه شاهرخ خودش بگه چی؟ شب خودم میام سهمت رو میگم چقدره با ادی و شاهرخ تسویه کردی، صنم بهم اوکی داد من میرم دهنم هم تا ابد بسته است. فری جا میخوره، محبوبه میگه چیه دوباره دورت زدیم آره اما ایندفعه حواسمون به تابلو بود، فری عصبانی میشه و با حرص به محبوبه میگه وجود نداری اگه نیای، تو کلا یه کوپن داشتی اونم بخاطر فریدون خدابیامرز بود که اونم سوخت.
فری میره داخل خونه، احلام تعجب میکنه بهش میگه صدای موتورت نیومد در یهو باز شد، فری میره از تو گاوصندوق مدارکش رو برمیداره و به احلام میگه در بازه سگها رو هم بستم هر موقع خواستی جمع کن برو. احلام میگه کجا برم. اما فری میگه کاش یبار تو دهنت می چرخید بگی دوستت دارم، احلام با اشک و خیلی آروم میگه دوستت دارم، فری خوشحال میشه و به احلام میگه من میخوام برم ابوظبی و برای همیشه اونجا بمونم اگه دوستم داری باید باهام بیای. احلام با خنده میگه آقامم باهامون میاد؟
محبوبه یه شمشیر میبره میده به سیف الله و میگه مال اونموقع هست که فدای فریدون بودی آوردم شاید یادت بیفته کی بودی البته وقتی فریدون مرد فری تو رو به این روز انداخت، چون چشمش پی احلام بود تو هم دلخوشیت این بود که حداقل اینجاست و می بینیش حتی اگر مال تو نباشه. آره اونم برد مگه مال تو نبود؟ سیف الله با گریه می پرسه من آدم بی وجودی ام؟ محبوبه میگه وجودتو قبلا دیدم تو فراموشکاری. نذار مثل حشمت بهار و خزانت یکی بشه.
شب میشه فرید شروع میکنه به کندن دیوار کمیته، دیوار خراب میشه و اونور پیدا میشه صنم بیسیم میزنه به بچه های بیرون و میگه که به مال رسیدن.
صنم پیشنهاد میده یه کلیپ بسازن، فرید و صنم از طلاهای اونجا به دست و گوششون میندازن و با کلاهپوشهای مخصوصشون مشغول رقص با آهنگ همیشگیشون میشن.
صفورا که باردار بوده حالش بد میشه اما مریم که به دستور فری رئیس شده بود اجازه نمیده بره بیمارستان، محبوبه با سیف الله دست به یکی می کنند و مریم رو تنها گیر میارن دست و پاشو می بندن تا دیگه رئیس بازی درنیاره.
محبوبه به بقیه اطلاع میده که آدمپرونه سر ساعت لب خط منتظره و خودش هم باید بره ویلای فری چزی و زود برگرده تا دو ساعت دیگه را میفتن حتی اگه نرسید بقیه حتما برن. محبوبه با همه خداحافظی میکنه و موقع خداحافظی با باران بهش میگه من به هیچ کس چیزی راجع بهش نگفتم.
فرید و صنم پولها و طلاها رو از راهی که کنده بودن بیرون میارن و منتظر تماس می مونن، صنم میگه مال تو دستمونه اما معلوم نیست مال ما باشه یا نه، بعد با بیسیم اطلاع میده که مال رو جمع کردیم، بهش میگن ساعت ۳ در رو باز می کنیم میریم کارگاه، اما صنم میگه قرارمون ویلا بود، بهش میگن قرار تغییر کرده.
صنم به فرید میگه محبوبه کار رو تا ۳ جمع میکنه...
دانلود قسمت ۱۱ سریال غربت
https://www.namava.ir/series/۲۳۶۱۲۳-estrangement
نظر شما