خلاصه داستان قسمت ۵۹ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۵۹ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید.

خلاصه داستان قسمت ۵۹ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین
صفحه اقتصاد -

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۵۹ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعه‌های تلویزیونی سینمای ترکیهاست که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلم‌نامه درام بهره می‌برد. فیلم‌نامه‌ای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است.

بازیگران این سریال عبارتنداز؛  هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنی‌صوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).

برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۵۹ سریال ترکی وحشی

رویا مرخص شده و او را به خانه بردن پدرش واسش صبحانه مفصل آماده کرده و واسش به اتاقش می‌بره رویا با دیدنش میگه تو داری چیکار می‌کنی؟ متین بهش میگه پدری، رویا پوزخند می‌زنه و بهش میگه فکر نمی‌کنی یکم دیر اومدی؟ اون موقع که لازم داشتم کجا بودی؟ می‌دونی وقتی بچه بودم گریه می‌کردم فکر می‌کردن به خاطر زخم و اون دردهای بعد از تصادف داشتم گریه می‌کردم اما حقیقت این نبود چون من دلم واسه پدرم تنگ شده بود که گریه می‌کردم بعدها فهمیدم که اون تصادف به خاطر این بوده که پدرم معتاد به الکل بوده و به خاطر مصرف زیاد باعث شده دو نفر دیگه هم بمیرن! هرچی از اون موقع می‌گذره زخم‌های من درمان نمی‌شن الکی میگن که زمان همه چیزو درست می‌کنه و زخمارو خوب می‌کنه چون نه تنها زخمو خوب نشد بلکه هر سری بزرگ و بزرگتر هم شد الانم واسه پدری کردن خیلی دیره از زندگیم برو بیرون!

متین از اتاق رویا بیرون میره و شروع می‌کنه به گریه کردن شبنم با دیدنش بهش میگه که من بهت گفته بودم حرفاتو باور نمی‌کنه الکی تقلا نکن متین بهش میگه راست میگی باید برم حقیقتو بهش بگم او می‌خواد بره داخل اتاق رویا که شبنم جلوشو می‌گیره و ازش می‌خواد تا یکم دیگه تحمل کنه خودش با رویا صحبت می‌کنه متین قبول می‌کنه و میره. یامان را نسلیهان و سرهان به خانه خودشان بردند او وقتی به اتاقش میره دراز می‌کشه که اجه از خوشحالی تو بغلش می‌پره نسلیهان ازش می‌خواد تا مراعات کنه چون تازه از اتاق عمل اومده بیرون و کامل خوب نشده سرهان خودشو خوشحال نشون میده که یامان به خونه خودش برگشته او لبخند می‌زنه و بهشون میگه آلاز نیست؟ فکر می‌کردم حداقل یه سر بهم بزنه سرهان میگه رفته خونه دوستش حتماً میاد مگه میشه نیاد شما با هم برادرین چاعلا بهش میگه به خاطر تو از پدربزرگ سیلی خورده نسلیهان ازش می‌خواد تا تموم کنه و به یامان میگه که استراحت کنه تا حالش خوب بشه.

آلاز به آسی زنگ می‌زنه اما او با دیدن اسم آلاز رو گوشیش رد تماس میده آلاز به هم می‌ریزه و آسی هم گریه می‌کنه. جسور با خودش حرف‌های آلاز و تهدیدهای پدرش سرهان را به یاد میاره و به خودش میگه اینجوری نمی‌شه اون برادر منه باید بهش بگم و می‌خواد از خونه بیرون بره که آسی ازش می‌پرسه چی شده؟ چیو می‌خوای به کی بگی؟ جسور میگه کاری که باید بکنمو انجام میدم بعداً می‌فهمی و بیرون از خونه میره. هومن به بیمارستان میره که می‌بینه اتاق یامان خالیه و از پرستارها می‌پرسه که چی شده اتاقشو عوض کردین؟ آنها بهش میگن که نه نسلیهان خانوم با خودشون بردن به خونه و مرخصش کردن هومن جا می‌خوره و عصبی میشه و با کلافگی به طرف خانه سویسالان‌ها راهی میشه. جسور به خونه سویسالان‌ها رسیده و میره به اتاق پیش یامان و حالشو می‌پرسه و بعد از کمی حرف زدن می‌خواد بهش بگه که مقصر آلاز بوده که یامان بهش میگه می‌دونم همه چیزو او میگه نمیخوای کاری کنی؟ 

یامان میگه نه می‌خوام چهره واقعی اون پدر پسرو به همه نشون بدم تو چجوری فهمیدی الاز باعث اون تصادف شده؟ جسور میگه شب عید آلازوتو ته جهنم دیده بودم فردای آن روز هم ماشینشو تو محله دیده بودم که چراغ شکسته بود اما اون پدر بی‌وجدانش سریع ماشینو داده تعمیر و شواهدو پاک کرده، یامان میگه من یه فکر دارم ولی باید بهم کمک کنی او قبول می‌کنه و میگه تو جون بخواه. بعد از رفتن جسور هومن به اونجا میاد و یامان را صدا می‌زنه نسلیهان پیشش میره و میگه چی شده چه خبره هومن باهاش دعوا می‌کنه که با اجازه کی یامانو مرخص کردی و آوردی اینجا؟ با اجازه پدرش یا دکترش! چرا من هیچ خبری ندارم؟ آنها با هم صحبت می‌کنند که یامان به اونجا میاد و هومن با دیدنش ازش می‌خواد تا حاضر بشه تا از اونجا برن به خونه خودشون یامان که نقشه داره بهش میگه الان نه باشه واسه بعدا من همینجا می‌مونم هومن کلافه میشه و بهش میگه بهم یه دلیل فقط بده که قانع بشم که می‌خوای اینجا بمونی اون میگه مادرم هومن میگه مادرت نمی‌تونه ازت مراقبت کنه نسلیهان با عصبانیت میگه یعنی چی من نمی‌تونم؟

هومن بهش میگه چون تو جایی هستی که دورت پر از دروغ و بد ذاتی و نقشه‌ست و اینارو نمی‌بینی چون کور شدی نمی‌خوای باور کنی! یامان هومن را می‌بره دم در تا باهاش حرف بزنه سپس بهش برگه‌ای میده یواشکی و میگه بهم اعتماد کن حالا هم از اینجا برو هومن ناچاراً قبول می‌کنه و بعد از بسته شدن در کاغذ را می‌خونه که نوشته روش "۳ ساعت دیگه تو محله ته جهنم" هومن تو فکر میره و از اونجا دور میشه. بعد از چند دقیقه نسلیان به همراه سرهان و آلاز میرن پیش یامان و با همدیگه صحبت می‌کنن یامان با تیکه و طعنه با آلاز صحبت می‌کنه که سرهان بحثو عوض می‌کنه تا به آدرسی که بهش داده ببره. بعد از چند دقیقه زنگ خانه سویسالان‌ها زده می‌شه و بسته به دست آلاز می‌رسه او با باز کردن جعبه می‌بینه که چراغ ماشینیه که شکسته بوده و پدرش عوضش کرده و روی کاغذ نوشته که می‌دونم کار تو بوده و چیکار کردی آلاز جا می‌خوره و سریعاً کارتونو می‌بنده. نسلیهان ازش می‌پرسه که چی بود هدیه‌ات آلاز بهش میگه هیچی از طرف بچه‌هاست بازم شوخی‌های مسخره کردن و به طرف اتاقش میره.....

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی وحشی

 

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه