خلاصه داستان قسمت ۶۰ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۶۰ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید.
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۶۰ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعههای تلویزیونی سینمای ترکیهاست که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلمنامه درام بهره میبرد. فیلمنامهای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است.
بازیگران این سریال عبارتنداز؛ هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنیصوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).
برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.
خلاصه داستان قسمت ۶۰ سریال ترکی وحشی
سرهان به اتاق آلاز میره و ازش میپرسه که چی شده پسرم؟ تو اون جعبه چی بود! او چراغو بهش نشون میده و بهش میگه این نوشته هم بود سرهان با خوندن اون نوشته و دیدن چراغ بهش میگه این دیگه چه شوخیه مسخرهایه؟ کار کیه؟ یعنی میتونه کار یامان باشه؟ آلاز میگه نه اگه کار یامان بود صبر نمیکرد حمله میکرد بهم این کار اون جسور عوضیه خودم به حسابش میرسم سپس از خونه بیرون میزنه و به سمت خانه جسور راهی میشه. وقتی میرسه آسی درو باز میکنه که بهش میگه اینجا چیکار میکنی؟ واسه چی اومدی؟ آلاز حالشو میپرسه که آسی بهش میگه خوبم میبینی که توقع داشتی پشت سرت گریه زاری کنم؟ آلاز میگه خیلی خوبه از گریه زاری خوشم نمیاد سپس بعد از کمی حرف زدن آلاز بهش میگه با جسور کار دارم خونهست؟ آسی بهش میگه نه چیکارش داری؟ آلاز میگه هیچی وقتی میخواد درباره اون شب حرف بزنه آسی سریعاً درو میبنده.
پشت در آلاز به خودش میگه که اون شب همه چیش واقعی بود آسی سرجاش میشینه و گریه میکنه. یامان از خونه بیرون میزنه و میخواد سر قرار با هومن بره که به رویا میگه امشب میخوام یه حقایقیو به خانواده بگم و یه سری چیزارو رو کنم اجه تازه عمل کرده و رو پا شده نمیخوام حالش بد بشه ازت میخوام امشب با خودت ببریش که خونه نباشه رویا قبول میکنه و میگه چیز ناراحت کنندهایه باید واسش نگران باشم؟ یامان میگه نه خودم بعداً همه چیزو واست تعریف میکنم او قبول میکنه. جسور وقتی به محل رسیده با آلاز روبرو میشه که او یقهشو میگیره و به خاطر تهدید کردنش باهاش دعوا میکنه که جسور بهش میگه به من ربطی نداره کار من نیست از اونجایی که گفتی من لو بدم تو هم منو لو میدی منم هیچی نگفتم ولی هرکی بوده دمش گرم خوب ریختتت به هم سپس بعد از رفتن آلاز او به خونه میره.
آسی با دیدنش میگه کجا رفتی چیکار کردی؟ آلاز اومده بود اینجا دنبالت! جسور بهش میگه آره دیدمش تو محله حالا که همه قراره بفهمن بزار تو هم بدونی اون شب آلاز با ماشین یامان و رویا تصادف کرد و میخواست بکشه اونارو و برای اینکه خودشو تبرئه کنه و یکی باشه که شهادت بده اون شب اونجا تو اون محله نبوده اومده پیش تو و ازت سو استفاده کرده اگه هر وقت دیگهای بود من میگفتم آسیو اصلاً نمیشه دور زد و بازیش داد اما اون عوضی تو رو هم بازی داد! آسی به هم میریزه و به اتاقش میره و شروع میکنه به گریه کردن و سعی میکنه چیزهایی که شنیده را هضم کنه.
یامان به محل ته جهنم رفته که هومن ازش میپرسه تو داری چیکار میکنی؟ هدفت چیه پسرم؟ یامان میگه میخوام روی واقعی اون عوضیو به همه نشون بدم آلاز میخواست منو بکشه از قصد باهامون تصادف کرد اون پدر عوضیشم تمام مدارکو پاک کرده وقتی تو بیمارستان بودم فکر کرده بود من بیهوشم و صداشو نمیشنوم ولی شنیدم که بهم گفته بود ازم متنفره هومن عصبی شده و بهش میگه چرا به پلیس نگفتی یامان میگه چون اون سرهان بیشرف همه چیزو پاک کرده هیچ مدرکی علیهشون نیست و دوباره مادرمو گول میزنه و کل خانواده رو! امشب میخوام دستشو رو کنم و نقشه را براش توضیح میده. از همان جا با یه خط به سرهان پیام میدن و مقداری پول ازش میخوان تا به کسی چیزی نگن و باهاش قرار میذاره شب و محل قرار را براش میفرسته و سریعاً تلفنو خاموش میکنه. سرهان و آلاز با خوندن پیام استرس میگیرن و سرهان بهش میگه تو نگران نباش همه چیزو بسپار به من میدونم چیکار کنم سپس از اونجا میره.
شب سر میز شام همه نشستن اشرف خان بهشون میگه اتفاقات بدیو پشت سر گذاشتیم میخوام همه چیو فراموش کنیم و دوباره یه خانواده بشیم نسلیهان به پدرش میگه که سرهان امشب یکم دیر میاد کار داشت ما شروع کنیم آنها به غذا خوردن مشغول میشن بعد از چند دقیقه یامان بهشون میگه میخوام یه فیلمیو بهتون نشون بدم و پروژکتور ا روشن میکنه. پروژکتور فیلم دوربین مدار بستهای که تو محل قرار سرهان هست را نشون میده. اونجا هومن میره سر قرار و همه چیزو تعریف میکنه که یامان آلازو دیده و میدونه که مقصر تصادف اون بوده و تو هم همه چیز و پاک کردی و تو بیمارستان صداتو شنیده که گفتی اصلاً واست مهم نیست سرهان تایید میکنه و باهاش بحث میکنه سر این موضوع و میگه که آره واسم مهم نیست و دوسش ندارم چون پسر من نیست پسر توئه تا وقتی که شیر پسری مثل آلاز دارم چرا باید به یامان توجه کنم؟
آنها با هم دیگه بحث میکنند که در آخر هومن به سرهان میگه بهتره به اون دوربینه رو دیوار نگاه کنی و دست تکون بدی چون خانوادتو همین الان از دست دادی چون داشتن تو رو تماشا میکردن و بعد از چند دقیقه از اونجا میره. سرهان از درماندگی همون جا رو زانوهاش میشینه. یامان سر میز به آلاز میگه به خاطر همینه که من و تو هیچ وقت شبیه هم نبودیم و بدترین اتفاقی که واست میتونست بیفته و بدشانسی آورده باشی اینه که پسر همچین پدری هستی تو هیچ وقت نمیتونی کسیو دوست داشته باشی چون اصلاً بلد نیستی برعکس من هم جراتشو دارم هم پسره همچین پدر شجاعی هستم. آلاز با شنیدن این حرفا شوکه شده و سوار ماشینش میشه و میره. نسلیهان سر میز شام گریهاش گرفته و همه از روبرو شدن با این روی سرهان شوکه شدن. آلاز تو خیابون میبینه که وسط خیابون آسی وایساده او از ماشین پیاده میشه و به سمتش میره وقتی نزدیکش میشه آسی با چشمانی گریان چاقویی تو شکمش فرو میکنه.....
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی وحشی
نظر شما