خلاصه داستان قسمت ۹ سریال بازنده + لینک دانلود مستقیم سریال بازنده قسمت نهم

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد بطور اختصاصی خلاصه داستان قسمت ۹ سریال بازنده را که در روز ۲۵ آبان منتشر شده است را می خوانید.

صفحه اقتصاد -

نهمین قسمت سریال بازنده به کارگردانی امین حسین پور در روز جمعه ۲۵ آبان ساعت ۸ صبح منتشر شد، سریال بازنده در ژانر درام، معمایی در سال ۱۴۰۳ از شبکه خانگی و پلتفرم فیلمیو منتشر شده است، این سریال با بازی علیرضا کمالی، سارا بهرامی، صابر ابر، صدف اسپهبدی، رویا جاویدنیا، محمد علی محمدی، پیمان قاسم خانی، امیر غفارمنش، مهدی رکنی، علی مردانه، الهه اذکاری، ترنم کرمانیان، امیرحسین رضازاده، سپیده مولوی و ستاره قهرمانی و ... می باشد. در این مطلب خلاصه داستان قسمت نهم سریال بازنده را خواهیم خواند.

خلاصه قسمت ۹ سریال بازنده

این قسمت با معرفی پارسا شروع میشه؛

اسمم پارسا امیریه، دقیقا ۳۸ سال پیش بدون اینکه بدونم تو چه خانواده ای بدنیا اومدم، واسه همین سال‌های زیادی از زندگیم رو تو یتیم خونه بزرگ شدم، سالهایی که خیلی خوب نگذشت و چون هیچ دوستی نداشتم احساس تنهایی می کردم، همین باعث شد که با بقیه فرق داشته باشم، فرق هایی که واسم گرون تموم میشد، ( تو یتیم خونه گوشه گیر بود و با بقیه دعوا می کرد و کتک می خورد) همه اینا از من یه آدم کینه ای ساخت که در آینده کسی بشه که هیچ کس نتونه بهش آسیب برسونه، اما هرچی می‌گذشت بیشتر مطمئن میشدم که در آینده قرار نیست تغییری ایجاد بشه، همیشه زمانیکه فکر می کنی همه چیز تموم شده یه در جدید جلوی روت باز میشه (خانواده ای که برای انتخاب فرزند به اون مرکز مراجعه کردند از پارسا خوششون میاد) دری به روی خوشبختی با داشتن خانواده برات رقم می خوره و همین باعث میشه تمام فضاهای خالی زندگیت به سمت آینده ای نامعلوم پر بشه، آینده ای که خیلی زود با پیدا کردن کسی که تمام این سالها قراره جای خواهر نداشته ات باشه شروع میشه، مریم. تنها کسی که با از دست دادن پدر و مادر ناتنی ام همچنان کنارم موند و بهم انگیزه داد تا بتونم به چیزی که آرزوش رو داشتم برسم، پلیس شدن، آرزویی که حامد رو وارد زندگیمون کرد و من باعث شروع رابطه مریم و حامد شدم، هیچ وقت زندگی اونطوری پیش نمیره که تو توقع داری، چون آدمهای بازنده همیشه دنبال یه مقصر واسه باختشونن برخلاف من که همیشه مدال برنز رو به نقره ترجیح میدم، چون از باخت متنفرم.

احسان مشخصات و آدرس سهراب رو پیدا میکنه، پارسا میگه بده من میرم پیش حامد براش می‌برم اما احسان میگه خودم براش میفرستم، پارسا بهش تیکه میندازه که بفرستی شکلات جایزه نمیگیری، اما احسان میگه فعلا که تو دنبال شکلاتی، پارسا برگه آدرس رو از زیر دست احسان میکشه و میبره.

حامد برای پارسا پیغام میذاره که بهش زنگ بزنه، اما پارسا جواب نمیده و به آدرسی که داشت میره، ماشین سهراب رو جلوی در می بینه، با نور چراغ بررسی می کنه و تو صندلی عقب یه واکمن و پستونک بچه پیدا می کنه، سریع میره تو ماشین خودش میشینه با اومدن سهراب و سوار شدنش اونو تعقیب میکنه.

آوا نایلون بزرگی میاره و حمید رو داخلش میذاره و دورش رو می پیچه اما زورش نمیرسه بکشه میشینه و گریه میکنه.

سهراب وارد یه خونه میشه پارسا ازش عکس میگیره و به احسان زنگ میزنه و میگه یه لوکیشن میفرستم ببین خونه مال کیه. احسان می خواد به رئیس اطلاع بده اما پارسا میگه نمیخواد.

آوا، حمید رو داخل وان میذاره تلفنش زنگ می خوره که میگه نمیدونه سر قرار میتونه بره یانه، با ساطوری که دستش داشت مجبور میشه اونو تیکه تیکه کنه تا بتونه از خونه خارج کنه داخل چمدون میذاره و همه جا رو تمیز میکنه تا اثری نمونه.

سهراب سوئیچ ماشین رو میاره به فرهاد میده اما فرهاد عصبانی میشه که چرا اومدی، ماشین رو لازم ندارم دیگه. همینکه سهراب سوار ماشین میشه می خواد بره پارسا میاد و رو صندلی جلوی ماشین میشینه، پارسا ازش می پرسه فرهاد دیبا تو خونست، اما سهراب خودش رو به بی اطلاعی میزنه که فرهاد رو نمیشناسه، پارسا سر سهراب رو چندبار به فرمون میکوبه و اسلحه اش رو زیر گلوی سهراب میذاره و دوباره سؤالش رو میپرسه، سهراب مجبور میشه بگه فرهاد و بچه تو خونه هستند. پارسا کلید خونه رو از سهراب میگیره میندازتش تو صندوق.

آوا با دو تا چمدون از خونه می خواد خارج بشه که زن همسایه جلوش رو میگیره و مجبور میشه بگه چمدون ها مال برادرمه منتظرمه باید برم.

پارسا در خونه رو باز میکنه و وارد حیاط میشه و بعد وارد ساختمون قدیمی، صدای بچه میاد و بعدش فرهاد با جانا میان که پارسا میگه بچه رو بذار رو تخت و بعد بشین و دستات رو بذار رو سرت، جانا گریه میکنه اعصاب پارسا بهم میریزه و فرهاد از این موضوع استفاده میکنه و با پارسا درگیر میشن که یکدفعه اسلحه شلیک میشه و خونه میپاشه روی صورت جانا.

آوا با ماشین میره خارج شهر و چمدون ها رو تو محلی چال میکنه ، موبایلش زنگ میخوره که آدرس میفرسته بره سر قرار.

سریال بازنده

احسان به پارسا زنگ میزنه اما پارسا دردسترس نیست، مجبور میشه به حامد زنگ بزنه و بگه که پارسا آدرس سهراب رو ازم گرفته الان یه آدرس دیگه رو هم میخواد، حامد بهش میگه برام بفرست ، بعد خودش میره به آدرسی که پارسا و فرهاد اونجان، ماشین پارسا رو می بینه ، بعد صدای سهراب رو از تو ماشین میشنوه وارد خونه میشه و می بینه جنازه فرهاد پشت میز روی دلارها افتاده و جنازه پارسا هم تو وان حمام. حامد با دیدن این صحنه اشک میریزه و توانایی راه رفتن نداره، اما مجبور میشه بره به نیروهاش خبر بده. با اومدن نیروهای پلیس و آمبولانس همه چیز بررسی میشه، احسان از اینکه آدرس رو به پارسا داده پشیمونه و به حامد میگه اگه نیروی پشتیبانی میفرستاد اینطور نمیشد. گزارش میدن که اول پارسا تو درگیری کشته میشه و بعدش یه نفر دیگه با رضایت وارد خونه میشه و با یه اسلحه دیگه فرهاد دیبا رو می کشه و پولها هم داخل کانال کولر بوده که طرف سوم برداشته، سهراب دباغ هم تو صندوق ماشین بوده صدای شلیک سه تا گلوله رو شنیده، دو تا موبایل هم کنار جنازه بوده، حامد دستور میده مجوز کالبدشکافی رو بگیرن و گوشی ها رو بررسی کنن.

استعلام اثر انگشت های داخل خونه رو میگیرن که فقط اثر انگشت فرهاد ، سهراب و فریبا بوده. دکتر گزارش میده دی ان ای روی تخت برای یه زن دیگه بجز فریبا بوده که احتمالا با فرهاد رابطه داشته چون دقیقا با نمونه ته سیگار یکی بوده، حامد می پرسه کدوم سیگار؟ دکتر سیگار رو میاره حامد با دیدنش یادش میفته این سیگار رو دست آوا تو منزلش دیده. حامد حکم دستگیری آوا حجازی رو میگیره با احسان و نیروهاش میره سراغش، احسان میگه اون مهمونی رو آوا راه انداخته که بچه رو بدزده مشخصه همه چیز زیر سر خودشه، حامد میگه اگه کاوه ازش نمی‌خواست که پیشنهاد بده بچه رو بذارن خونه چی؟ چطور می خواستن بچه رو بدزدن یا چرا بعد از گرفتن پول بچه رو پس ندادن؟پلیس بعد از زدن در خونه آوا مجبور میشه به زور در رو باز کنن و می بینن جنازه آوا داخل حمام افتاده رو زمین ...