خلاصه داستان سریال آبان قسمت اول تا آخر

سریال آبان اولین سریال منتشر شده از پلتفرم شیدا می باشد که انتطار می رود استقبال فراوانی از آن شود، در این مطلب از صفحه اقتصاد می توانید بطور اختصاصی خلاصه داستان سریال آبان را در هر قسمت دنبال کنید.

خلاصه داستان سریال آبان قسمت اول تا آخر
صفحه اقتصاد -

سریال آبان در ژانر درام اجتماعی، به کارگردانی رضا دادویی و تهیه‌کنندگی مجید مولایی، به‌زودی از پلتفرم شیدا پخش خواهد شد، ظاهرا این سریال، به‌عنوان یکی از آثار پربازیگر و پرهیجان نمایش خانگی، داستانی پیچیده و معمایی خواهد داشت. بازیگران سریال آبان شهاب حسینی، امین حیایی، مینا ساداتی، لاله مرزبان، بهاره کیان افشار و ... می باشند.

خلاصه داستان سریال آبان

سریال آبان داستان زندگی یک نخبه ایرانی در حوزه هوش مصنوعی به‌نام آبان را روایت می‌کند. او با طراحی یک الگوریتم قدرتمند در زمینه سرمایه‌گذاری توانست سودهای کلانی را از بازارهای مالی کسب کند؛ اما این موفقیت بزرگ به قیمت ایجاد یک مشکل بزرگ تمام می‌شود.

آبان با سرمایه‌گذار اصلی خود دچار اختلاف شد و باید بدهی هنگفتی به او بپردازد. وی در یک دوراهی سخت قرار گرفته است: یا باید راهی برای پرداخت سریع این بدهی پیدا و از زندان فرار کند، یا آینده خود را به خطر بیندازد.

خلاصه داستان سریال آبان قسمت یازدهم

خلاصه این قسمت را در اینجا بخوانید.

سریال آبان

خلاصه داستان سریال آبان قسمت دهم

امیر کلافه تو اتاق خوابش نشسته بود که آلما میاد و ازش می پرسه چرا نخوابیده، امیر بهش چندتا دلیل میاره اما آلما بهش میگه داری دروغ میگی بعد ازش عذرخواهی می کنه که نتونسته مامانش رو راضی کنه برگرده و از امیر قول میگیره که هیچ وقت ازش جدا نشه. بابک میاد اتاق ثابت و بهش میگه تو این مدت دنبال کارهای داداشت و تو و شرکا بودم، جالب بود براشون که این دختره کی بود که قاپ تو رو دزدیده و تو که جای میزبان بودی دستش رو بگیری و بری و مهمونی رو بهم بزنی. ثابت عذرخواهی میکنه و میگه...

ادامه خلاصه این قسمت را در اینجا بخوانید. 

آبان

سریال آبان

خلاصه داستان سریال آبان قسمت نهم

ثابت میره پیش رفیقش ، براش غذا میاره، بهش میگه چیه ول کرد رفت؟ ثابت میگه از کجا فهمیدی ؟ میگه از قیافت معلومه. تو زیادی به خودت مطمئنی کی هستی که فکر نیستی میتونی برای همه تصمیم بگیری؟ بشین سر جات زندگیت رو بکن مگه تو خدایی. ثابت میگه دلم می خواست اما نمیشه بهم گفت فریبرز دو تا راه داری یا میتونی و می سازی اون چیزی که می خوای، یا نه از همه چیز دل می کنی و میری سرتو میذاری زمین، رفیقش میگه این دنیایی که اینقدر جدی اش گرفتی فقط بازیه، به هیچ جاش هم نیست که باشی یا نباشی. 

بابک میره دم زندان تا سروش که آزاد شده رو...

ادامه خلاصه این قسمت را در اینجا بخوانید.

سریال آبان

سریال آبان

خلاصه داستان سریال آبان قسمت هشتم

بابک میره سراغ امیر، از خواب بیدارش میکنه و میگه خیلی راحتیا؟ گرفتی خوابیدی؟ مثل اینکه نمیدونی ثابت داره چیکار می کنه؟ امیر میگه خواب نباشم چیکار کنم؟ من دیگه زورم بهش نمیرسه، هر کاری کردم خوردم به در و دیوار. بابک میگه اونروز که پارکینگ رو آتیش زدی کی بعدش اجازه داد بیای هلدینگ کار کنی؟ امیر میگه شما. بابک ازش میپرسه پس چرا دعوا راه انداختی و هلدینگ رو بی اجازه من ترک کردی؟ امیر میگه بخاطر اینکه دوباره یه کار نکرده ی دیگه نیفته گردنم. بابک میگه اصلا تو فهمیدی من برای چی من گفتم بیای اونجا؟ بابک میگه بخاطر اینکه حواست به زنت باشه ثابت بهش چپ نگاه نکنه. فکر نکن من دلم برات میسوزه و دلم می خواد دوتا کبوتر عاشق رو بهم برسونم، 

ادامه خلاصه این قسمت داستان را در اینجا بخوانید.

آبان

سریال آبان

خلاصه داستان سریال آبان قسمت هفتم

ثابت برای بابک توضیح می دهد که پیشنهاد نامتعارفش برای آبان با چه هدفی بوده، اما حضور هدیه مانع از اجرای نقشه هایش می شود. حالا ثابت باید تصمیم پیچیده ای بگیرد تا خطر هدیه را خنثی کند و به هدفش برسد...

ادامه این داستان را در اینجا بخوانید.

سریال آبان

سریال آبان

خلاصه داستان سریال آبان قسمت ششم

آبان که رفته بود خونه ثابت خدمتکارها براش غذا و لباس میارن و بهش میگن که ثابت سفارش کرده بهشون که برای مهمون مهمی که اومده سنگ تموم بذارن. فردا آبان موقع رفتن به شرکت میخواست خودش بره اما راننده میگه که آقای ثابت سفارش کردن برسونتش وگرنه براش گرون تموم میشه، آبان مجبور میشه سوار بشه باهاش بره.

محمودی میاد تو اتاق به آبان تبریک میگه و بهش گوشزد میکنه که فقط به کارش بچسبه و حاشیه نره، درسته با پای خودش نرفته خونه فریبرز اما با پای خودش که میتونه برگرده. آبان از محمودی می خواد که یک نفر هم دستیارش بذاره برای کمک، محمودی میگه کیه؟ ...

ادامه داستان را در اینجا بخوانید. سریال آبان

خلاصه داستان سریال آبان قسمت پنجم

امیر داخل خونه میشه و با آسانسور میره طبقه منفی ۲، نظافتچی از دیدن امیر عصبانی میشه چون باعث شد کف زمین دوباره کثیف بشه امیر اولش با آرومی میپرسه که یه خانم اینجا ندیدی اما بعد عصبانی میشه و ازش سراغ ثابت رو میگیره، منصور از روی پله ها ماجرا رو می بینه و میاد با چاقو نظافتچی رو میزنه و میندازه تو استخر، امیر شوکه میشه منصور میاد و چاقو رو به زور میده دسته امیر...

ادامه داستان قسمت پنجم سریال آبان را در اینجا بخوانید. 

سریال آبان

خلاصه داستان سریال آبان قسمت چهارم

فریبرز میره پیش پدرش میبینه پدرش با یه آقایی جروبحث میکنه، مردی که اومده بود دنبال دخترش ، دخترش که داخل یه مغازه ای قایم شده مدام فریاد میزد که بیا بیرون، فریبرز میگه این یارو کی بود؟ پدرش میگه پدر بی همه چیز اون دختره، دوباره پدر دختر میاد و داد میزنه بیا از اینجا بریم، دختر با ترس یه چاقو برمی‌داره و رگش رو میزنه. وقتی کرکره مغازه رو میکشن بالا دختر رو غرق در خون می بینند...

ادامه داستان قسمت چهارم سریال آبان را در اینجا بخوانید. 

سریال آبان

خلاصه داستان سریال آبان قسمت سوم

داستان از شب قبل شروع میشه که آبان از پیش ثابت برمیگرده خونه و به امیر میگه نشد قرارداد ببندم آخه حرفش رو عوض کرد. امیر میگه مگه قرار نبود هرطوری شد ببندی باهاش. آبان میگه نمیتونستم. امیر میگه الان درصدها جابجا شده دیگه؟ آبان میگه اتفاقا تنها چیزی که جابجا نکرد درصد بود. امیر میگه پس چی تو یکم حساسیت بخرج نمیدادی هرچی میگفت میبستی؟ آبان میگه ...

ادامه خلاصه داستان را در اینجا بخوانید. 

سریال آبان

خلاصه داستان سریال آبان قسمت دوم

فریبرز میره پیش پدرش و باهاش خوش و بش میکنه و بهش میگه برام پدری کن و بیا بالا سر کار بایست و سروری کن. پدرش میگه بشرطی که بری زن بگیری و بری سر زندگیت، اما فریبرز میگه من اصلا وقت می کنم یکی رو هم بیارم کنارم؟ پدرش میگه بودن یکی همیشه بهتر از نبودنشه. فریبرز میگه تو که لالایی بلدی چرا خوابت نمی‌بره. پدرش میگه بعد از اون خدابیامرز دست و دلم نمیره کاری کنم. فریبرز میگه منم مثل تو. پدرش میگه خودتو با من مقایسه نکن نقل من عشقه و نقل تو عشق و حاله. فریبرز میگه آخه کسی نیست. پدرش میگه نگشتی اما فریبرز میگه چرا گشتم کسی رو پیدا نکردم. صبح وکیل اطهم میره دم خونه امیر و میگه مجبور شدم حکم جلب خانمتون رو بگیرم ...

ادامه داستان قسمت دوم سریال آبان را در اینجا بخوانید.

سریال آبان

خلاصه داستان سریال آبان قسمت اول

امیر میره پیش کهنمویی که تو جکوزی بود و ازش می خواد پول قرض بگیره، اما بهش میگه تو مگه دفعه آخری که اومدی قسم خوردی دیگه اینطرفها پیدات نشه پس چی شد؟امیر میگه اگه بگم غلط کردم کارم رو راه میندازی تا زنم نره زندان. کهنمویی بهش میگه بیا سرت رو بکن زیر آب ببینم چقدر دووم میاری؟ امیر سرش رو میکنه زیر آب و کهنمویی میگه اگه قرار بود هرکی پول میخواد بهش قرض بدم الان من بجای تو نشسته بودم . بعد میگه زنت چقدر میخواد؟ جواب میده ۱۵ میلیارد ، هرچه قدر بدی میدم به طلبکارش. کهنمویی بهش میگه برو سمت میز قلاده رو بنداز گردنت...

ادامه داستان قسمت اول سریال آبان را در اینجا بخوانید.

تیزر سریال آبان

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه

آخرین اخبار