متن و شعر احساسی و ادبی درباره شهید و شهادت
متن زیر گلچینی از دلنوشته هایی درباره شهدا و اشعاری زیبا و کوتاه در همین خصوص می باشد.
شهدا در همه حال نظاره گر رفتار و حالات ما هستند گاه شاید با دلتنگی که هر بار سراغ مان می آید بد نیست یادی از شهدا هم بکنیم ، در اسلام شهید به کسی گفته میشود که جان خود را در راه خدای مسلمانان فدا کند. شهید از اسامی خداوند است؛ یعنی آنکه شاهد و گواه بر همه چیز است، و چیزی از او پنهان نمیماند. در این مطلب متن ها و شعرهایی درباره شهدا خواهیم خواند. با ما همراه باشید.
دلنوشته درباره شهدا
همزاد کویرم تب باران دارم
در سینه دلی شکسته پنهان دارم
در دفتر خاطرات من بنویسید
من هر چه که دارم از شهیدان دارم
********
چشمانم را باز میکنم و به اسمان مینگرم
اسمان هم رنگ خون را به خود گرفته است
اسمان نیز با زبان بیزبانی میگوید
شهداشرمنده ایم
********
متن ادبی درباره شهدا کوتاه
شهیدان، ای سبک بالان عاشق
زمین با همه عظمت و بزرگی اش
با همه قدرت و جاذبه اش
توان جذب شمارا نداشت
نه مال تواناست شما را جذب کند و نه مقام
نه زیبا رویان توانستند شما را جذب کنند و نه طنازان
نه احترام دیگران
شما آسمانی بودید
شما خدا را دیدید و من هوا را
شما عاشقی کردید و پرواز نمودید و من هوس بازی کردم و
در جا ماندم شما برنده از رفتنتان شدید و من شرمنده از بودنم
پس شرمنده ام. شهیدان شرمنده ام
********
آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر
دلی میخواد به وسعت خود آسمون
مردان آسمونی بال پرواز نداشتن
تنها به ندای دلشون لبیک گفتند و پریدن
********
بیا عاشقی را رعایت کنیم
ز یاران عاشق،حکایت کنیم
از آنان که بوی خدا میدهند
به دنیای ما کربلا میدهند
از آنان که در جبهه عاشق شدند
و با یک تبسم،شقایق شدند
ز مردان سرخی که نورانی اند
سحر صورت و ماه پیشانی اند
********
متن احساسی شهدا
سلام بر شما ای شهیدان راه حق
سلام بر شما ای مجاهدان برای خون حسین (ع)
دوباره کوچه کوچه دلم پر شده از عطر وجود شما
کاش میشد در کنارتان بود.کاش میشد فرار کرد از همه نیرنگ ها و ناپاکی ها و بدی های روزگار ما…
کاش میشد دوباره حضورتان غبار از دل های آلوده یمان بزداید…
کاش باز هم میزها سنگر شوند و لباس های مجلل…همان لباس های خاکی و زیبا
دلم گرفته از این همه رنگ و ریا
اصلا بهتر است ننویسم.دلم لک زده برای سادگی…
برای نور خدا…
برای شهدا…
و فقط میگویم این منم در راه مانده ای بی پناه
و پرو بال شکسته ای که بی حضورتان توان پرواز ندارد
********
خوشا آنانکه با عشق به الله، علیه کفر جنگیدند و رفتند…
خوشا آنانکه بهر یاری دین به خون خویش غلطیدند و رفتند…
خوشا آنانکه با شور حسینی، شهادت را پسندیدند و رفتند…
خوشا آنانکه در این نهضت حق، به سهم خویش کوشیدند و رفتند…
********
متن کوتاه دلتنگی شهدا
ای شهدا برای ما حمدی بخوانید که شما زنده اید و ما مرده
********
ای شقایق های آتش گرفته
دل خونین ما شقایقی است که داغ شهادت
شمارابرخوددارد
آیا آن روز نیز خواهد رسید که بلبلی دیگر در وصف ما
سرود شهادت بسراید؟
شعر و تک بیتی در مورد شهیدان
خوش به حال شهدا بنده شیطان نشدند
********
انتظار را باید از مادر شهید گمنام پرسید
ما چه میدانیم دلتنگی غروب جمعه را؟
********
یاد بدنهایی که بی سر بین دشت است
یا در دل اروند رفته بر نگشته است
********
سبکبالان سفر کردند و رفتند
مرا بیچاره نامیدند و رفتند
********
شعر برای شهدا
گرچه میدانم نمیآیی، ولی هر دم ز شوق
سوی در میآیم و هر سو نگاهی میکنم
********
شهیدان! دستـهایـم را بگیـریـد
منــم همـــراهِ از ره بـاز مـانـده
********
تک بیتی در مورد شهدا
شهیدان قصه پر سوز عشقند
شهیدان شمع عالم سور عشقند
********
شرحی که گذشته است بر هر غواص
هم روضهیکوچه دارد و هم عباس (ع)
********
سوگند میخورم که شهیدان راه عشق
با دست بسته هم گره از خلق وا کنند
********
شهیدان راهیان کوی یارند
شهیدان عاشق و خونین تبارند
********
شعر دلتنگی شهدا
ز. مردی که از خودسفرکرد ورفت
ز. مرز شهادت گذرکرد ورفت
********
عشق یعنی استخوان و یک پلاک
سالها تنهای تنها زیر خاک
********
بزرگمرد و غیور و دلیر و بت شکن
مقام اهل شهادت فراتر سخن است
********
عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است
دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است
********
ای کشتـگان عشـق بـرایــم دعـا کنیـد
یعنـی نمیشود که مـرا هم صـدا کنیـد؟
********
شعر حماسی شهدا
به پاسداری این خاک رفته ابراهیم
شهید راه دفاع از حریم این وطن است
********
شـما حماسه سرودید و ما به نام شما
فقط تــرانه ســرودیـم و نـان درآوردیـــــم
********
رویت سپید باد، “شهادت” مبارکت!
از ما ببر به شهیدان سلام ما
********
شهیدان نامهی گلگون نوشتند
نامه را با خون نوشتند
********
ای شهیدان، عشق مدیون شماست
هرچه ما داریم از خون شماست
********
ای شقایقها و ای آلالهها
دیدگانم دشت مفتون شماست
********
شعر شهیدان زنده اند
بهار، بوی گل سرخ با خود آورده است
که یادمان نرود زنده است یاد شهید
********
مادر مرا ببخش اگر دیر آمدم
یک مشت استخوان شدنم طول میکشید
********
حال خوش بود کنار شهدا آه دریغ
بعد یاران شهید حال خوشی دست نداد
********
تو اى سبزترین بهار جاوید! اى نشان بى نشانها!
اى آیینه نور! اى راز سر به مهر! اى بیکران!
********
عشق را با خون خود کردی تو امضاءای شهید
خویش را بردی به اوج عرش اعلاءای شهید
********
شعر درباره شهدا
شهیدان راه حق زنده اند
نمیرند و همواره پاینده اند
********
یه کاروان گل لاله ، تو موج شیون و ناله
رفتن از این خاک ، به سوی افلاک رنگ دلبر گرفتند ، تا خدا پر گرفتند
این شهیدا تا ابد برامون نور عینند هدیة ما عاشقا به آقامون حسینند.
*********
سراپا وسعت دریا گرفتند
همان مردان که در دل جا گرفتند
تمام خاطرات سبزشان ماند
به بام آسمان مأوا گرفتند
به دوش ما چه ماند اى دل، که وقتی
خدا را شاهدى تنها گرفتند
چه شد اى دل، که در این راه رفته
جواز وصل را بى ما گرفتند
مگر مردان غریبى میپسندند
غریبانه ره دریا گرفتند!
**********
خوشا آنانکه نامشان زمزمه ی نیمه شب ملکوتیان است و در آسمان مشهورتراز زمین اند.
**********
قیصر امینپور
گفتم که: چرا دشمنت افکند به مرگ؟
گفتا که: چو دوست بود خرسند به مرگ
گفتم که: وصیّتی نداری؟ خندید
یعنی که همین بس است: لبخند به مرگ
**********
سید حمیدرضا برقعی
خانه پیرزن ته کوچه
پشت یک تیر برق چوبی بود
پشت فریادهای گل کوچک
واقعا روزهای خوبی بود
پیرزن هر دوشنبه بعد از ظهر
منتظر بود در زدنها را
دم در مینشست و با لبخند
جفت میکرد آمدنها را
روضه خوان محله میآمد
میرزا با دوچرخه آهسته
مثل هر هفته باز خیلی دیر
مثل هر هفته سینه اش خسته
"ای شه تشنه لب سلام علیک"
ای شه تشنه لب... چه آوازی
زیر و بمهای گوشهی دشتی
شعرهای وصال شیرازی
مینشستیم گوشهی مجلس
با همان شور و اشتیاقی که...
چقدر خوب یاد من مانده
در و دیوار آن اتاقی که -
یک طرف جمله ی"خوش آمده اید
به عزای حسین"بر دیوار
آن طرف عکس کعبه میگردد
دور تا دور این اتاق انگار
گوشه گوشه چه محشری برپاست
توی این خانهی چهل متری
گوش کن! دم گرفته با گریه
به سر و سینه میزند کتری
عطر پر رنگ چایی روضه
زیر و رو کرده خانهی اورا
چقدر ناگهان هوس کردم
طعم آن چای قند پهلو را
تا که یک روز در حوالی مهر
روی آن برگهای رنگارنگ
با تمام وجود راهی کرد
پسری را که برنگشت از جنگ
هی دوشنبه دوشنبه رد شد و باز
پستچی نامه از عزیز نداشت
کاشکی آن دوشنبهی آخر
روضهی میرزا گریز نداشت
پیرزن قطره قطره باران شد
کمی از خاک کربلا در مشت
السلام و علیک گفت و سپس
روضهی قتلگاه او را کشت
تاهمیشه نمیبرم از یاد
روضهء آن سپید گیسو را
سالیانی است آرزو دارم
کربلای نرفتهی او را
**********
افشین مقدم
عشق بود و جبهه بود و جنگ بود
عرصه بر گُردان عاشق تنگ بود
هر که تنها بر سلاحش تکیه کرد
مادری فرزند خود را هدیه کرد
در شبی که اشکمان، چون رود شد
یک نفر از بین ما مفقود شد
آنکه که سر دارد به سامان میرسد
آنکه که جان دارد به جانان میرسد
دیده ام، دستی به سوی ماه رفت
بی سر و جان تا لقاءالله رفت
زندگیمان در مسیر تیر بود
خاک جبهه، خاک دامنگیر بود
آنکه خود را مرد میدان فرض کرد
آمد از این نقطه طی الارض کرد
هر که گِرد شعله، چون پروانه است
پیکر صدپاره اش بر شانه است
تن به خاک و بوی یاسش میرسد
بوی باروت از لباسش میرسد
دشمن افکنهای بی نام و نشان
پوکهی خونین شده تسبیحشان
کار هرکس نیست این دیوانگی
پیله وا میماند از پروانگی
نظر شما