خلاصه داستان سریال ازازیل قسمت ۱۰ + دانلود سریال ازازیل قسمت ۱۰

خلاصه داستان قسمت ۱۰ سریال ازازیل را در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد می توانید مشاهده کنید که در بامداد روز جمعه منتشر شد.

خلاصه داستان سریال ازازیل قسمت ۱۰ + دانلود سریال ازازیل قسمت ۱۰
صفحه اقتصاد -

سریال ازازیل محصولی جدید در ژانر جنایی از شبکه خانگی و پلتفرم نماوا می باشد، در این سریال بازیگرانی با بازی پیمان معادی، پری‌ناز ایزدیار، بابک حمیدیان، علی مصفا، گوهر خیر اندیش، بهرنگ علوی، محمد بحرانی، پاشا جمالی، مریم سعادت ، پیمان معادی و ... حضور دارند ، ازازیل به نویسندگی مسعود خاکباز و کارگردانی حسن فتحی و تهیه کنندگی حسن خدادادی از روز ۲۸ دی ۱۴۰۳ در روزهای جمعه هر هفته، ساعت ۰۰:۰۰ بامداد از پلتفرم نماوا پخش خواهد شد.

خلاصه قسمت دهم سریال ازازیل

سالها قبل؛

مانی درون نمایشگاه مشترک بود که مرجان برای تماشا میاد و از کارهای مانی و خلاقیتی که در انتخاب رنگ استفاده می کنه تعریف می کنه و خودش رو یک گالری گرد حرفه ای معرفی می کنه و به مانی پیشنهاد نمایشگاه انفرادی میده و بعد میگه بعنوان مدیر برنامه می تونه کمکش کنه. مانی میگه در این رابطه مشکل اعتماد بنفس و اعتماد به دیگرانه و بعد برای شام دعوتش می کنه و میگه که شب درباره اش صحبت می کنیم.

مرجان تو خونه مشغول آماده شدن میشه همسر معتادش میگه ما قرار گذاشتیم که تو بری تیغش بزنی نه اینکه آرایش کنی باهاش بری بیرون اگه قبول کردم که باهاش بری پا رو مردونگی گذاشتم، تو واسه منی و نمیتونی منو بپیچونی بری با اون. مرجان عصبانی میشه به مسعود میگه رابطه ما خیلی وقته تموم شده تو هیچ کاره منی. مسعود اول میگه میرم پیش پسره همه نقشه ای که برای تلکه کردنش کشیدیم رو بهش میگم، بعد میگه نظرت چیه با هم بریم؟ مسعود یکدفعه حالش بد میشه مرجان میگه نکنه یکی چیز هورت کرده؟ مسعود که متوجه کار مرجان شده میگه این نقشه من بود داری میری تک خوری کنی؟ مرجان میگه درسته نقشه تو بود اما زندگی منه نمی ذارم ازم سوءاستفاده کنی جیبت رو پر کنی. اما دیگه مسعود توانی برای بلند شدن نداشت. مرجان دست و پای مسعود رو می بنده و با ماشین میبره تو بیابون و جایی که یکبار شوهرعمه اش کیومرث رو دفن کرده بود و هنوز اسکلتش باقی مونده، مسعود هرچی عذرخواهی می کنه فایده ای نداره و مسعود رو میندازه تو چاله و همینطور که خاک رو تو چاله میریزه یاد کتک هایی که از مسعود می خورده میفته.

مرجان تیپ مناسب میزنه و سر قرار با مانی در یک رستوران سنتی میره، مانی بهش میگه که اولین زنی هست که تو زندگیشه، مرجان میگه من حالم زیاد خوب نیست اگه خانواده ام بفهمن چی؟ مانی پیشنهاد میکنه که به کسی نگن، اما مرجان توضیح میده که نمیتونه و خانواده اون خیلی با خانواده مانی خیلی فرق می کنند، اگه بفهمن چه اتفاقی برای من افتاده سرم رو می برن، مانی میگه مگه قرار نیست ما با هم ازدواج کنیم؟ من آمادگی رو دارم اگه تو هم قبول کنی خیلی خوب میشه. مرجان خودش رو میزنه به اون راهو میگه من واقعا شوکه شدم.

زمان حال:

شوکا تو خونه بود که از پنجره اتاقش می بینه پلیس ها تو ماشین هستند و حواسشون به خونه اون هست، زنگ میزنه به آقا پرویز و بهش میگه دو تا چای بریز ببر به اون تا مامور پلیس که تو ماشین جلوی در نشستن بده، پرویز دو تا چای میریزه و براشون می بره، شوکا ایندفعه به شریفی زنگ میزنه و شریفی ازش راه حل می خواد و مشخص نمیشه که شوکا چی بهش میگه.

نیمه شب مرجان به شوکا پیام می‌فرسته و یه عکس که اگه می خوای بدونی زیر این پارچه کی هست بدون پلیس بیا اینجا. بعد ازش درباره حال مانی می پرسه. 

اسکویی به شریفی میگه فکر نمی‌کنم این زنی که بچه اش رو گول زده و پدر بچه اش رو میخواسته بکشه به این راحتی ها دم به تله بده، شریفی میگه اتفاقا این زن پیچیده تر از اینهاست.

شوکا یه پیتزا سبزیجات سفارش میده، پیتزا رو میارن و شوکا به پیک پیتزایی میگه کلاه کاسکتش رو بیاره بالا که پلیس شک کنه مثلا جاشون رو با هم عوض کردن، جی پی اس موبایلش به پلیس خبر میده که از خونه دور شده. اما پلیس رکب می خوره و ظاهرا شوکا موبایلش رو به اون فقط داده بوده تا پلیس دور بشه و خودش با ماشین میره تا یه محل و بعدش ماشین دربست میگیره، پیک پیتزا هم به پلیس میگه که خانم دکتر سه تا تراول دادن و گفتن گوشی رو ببرم بیمارستان تحویل بدم. شریفی گوشی رو تحویل میگیره و پیک رو می‌فرسته بره.

سریال ازازیل

شوکا به محلی که مرجان آدرس داده بود میره، مرجان بهش خوش اومد میگه، بعد ازش میپرسه که مانی بهت نگفته چطور گولم زده و تحقیرم کرده و بچه ام رو ازم گرفته؟ شوکا میگه من اومدم کمکت کنم بعد با صدای بلند میگه کجایی میدونی که من تسلیم نمیشم این قصه ته نداره. مرجان میگه چرا فکر می کنی بازی اونه، این من بودم که خواستم و اومدم انتقام بگیرم، نه فقط از مانی بلکه از تو که وقتی من درد میکشیدم و امیر می دید اما بازم به فکر تو بود. شوکا میگه با زدن این حرفها معلومه یه چیزی یادته، من دشمن تو نیستم. یکدفعه محوطه تاریک میشه و مرجان غیبش میزنه یکی با چوب میزنه پشت مرجان و اونو بیهوش میکنه.

پلیس ماشین شوکا رو کنار خیابون پیدا می کنه و یادداشت شوکا زیر برف پاک کن رو میبینه که نوشته بود ۰۳۳۰۳۳، شریفی رد شماره ای که به شوکا پیام داده بود رو می بینه و به اسکویی میگه رد تلفن رو بزنن. 

شوکا وقتی بهوش میاد می بینه تو یه اتاق به تخت بسته شده، مرجان به مهران درباره بقیه کسایی که گرفتن میپرسه، مهران میگه از ترس پلیس مجبور شدم ببرمشون جای دیگه. دورتادور خونه ام ماموره، برداشتی با این خطم پیام دادی من تازه خریده بودمش الان این خطم دوباره سوخته شد. مهران از مرجان میپرسه چرا شوکا رو آوردی اینجا؟ مرجان میگه برای اینکه میخوام از شرش خلاص بشم. شوکا به سختی تلاش میکنه که طناب دور دستش رو از تخت باز کنه، مهران به مرجان میگه پلیس ما رو پیدا کنه پدرمون رو درمیاره، این چه نقشه ای بود کشیدی اینا همشون با این خانم دکتر در ارتباطن. مرجان میگه تقصیر خودشه قهرمان بازی دراورد، اشکال نداره پولی که اونا بهت می خوان بدن رو من میدم این یارو کاری کرد که من نزدیک بود بچه خودم رو بکشم. شوکا به سختی دستش رو باز میکنه، مرجان به مهران میگه من شوکا رو میکشم تو به پولت میرسی و منم دیگه یه جوری گم و گور میشم که دیگه کسی پیدام نکنه، مهران می پرسه تکلیف من چی میشه اگه پلیس منو پیدا کنه زن و بچه من چی میشه؟ من تا الانشم زیاده روی کردم میرم خودمو تحویل پلیس بدم دیگه من نیستم. مرجان یکدفعه چاقو رو برمی‌داره و تو شکم مهران می زنه.

پلیس رد شوکا رو میزنه و به محل میرسه، شوکا مرجان رو صدا میکنه و میگه به پسرت فکر کن اما مرجان میخواد با چوب شوکا رو بزنه، شوکا با حرفهاش مرجان رو آروم میکنه، اما صدا میره تو قالب مرجان و میگه اون تو کابوس هاش گم شده و از دست تو کاری برنمیاد...

دانلود سریال ازازیل قسمت ۱۰

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه